سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمستان 1385 - مطلبکده ی پرستوهای عاشق


Search Engine Optimization PersianYahoo Top Sites

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
105165

:: بازدید امروز ::
0

:: موضوعات وبلاگ ::


:: لینک به وبلاگ ::

زمستان 1385 - مطلبکده ی پرستوهای عاشق

:: دوستان من ::








مقالات و تحقیقات مجید زواری
به توهیچ ربطی نداره
دهکده ی دوستی
کیمیای هنر
عاشقا بیان تو (وبلاگ درد تنها)
خفن حسام (پسر تنها)
وبلاگ امیر
بدون عنوان ((وبلاگ داداش عماد گلم ))
(دل به رویاها بسپار)
از شبانه تا ....غریبانه
کدامین واژه را فریاد باید کرد
سایت بهترین موزیکها و مطالب آموزنده
دلهای بیقرار
بی تو هرگز با تو شاید ...
تبسم کلمات
صدای پای آب
مرد مردادی (داداش محسن )
برنامه های نوکیا (( داداش رامین ))
قاریان خاموش گریه های من
وبلاگ داداش محسن عزیزم
بیقرار گل سرخ (خواهر نازم)

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ


:: مطالب بایگانی شده ::

مخزن نوشته ها
دلنوشته ها
دلنوشته های آبان85
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385

85/10/7 :: 12:11 عصر


شنیدن بهشت است و دیدن جهنم !!!

کلمات نمی توانند حقیقت را عوض کند .

کلمات حبابهای آبند و اعمال قطرات طلا .

در شطرنج ، ابلهان به شاهان ار همه نزذیکترند .

دویدن کافی نیست باید به موقع دوید .

ساعتم برای ارضای غرورش جلو می افتد .

سیاست همچون دریایی باشکوه و وسیع و پهناور و ژرف است. گاهی حال آدم را به هم می‏زند.

مأموران امداد آتش‏نشانی، برای مردی که از ته دل می‏خندید، طناب انداختند تا بالا بیاید.

چون می‏خواستم فردا بیدار نشوم، یک بمب ساعتی کوک کردم و بالای تخت گذاشتم.

خانوم برای میهمان‏هایش سنگ تمام گذاشت. تمام دندان میهمان‏ها ریخت.

به یک معتادی گفتند خیلی تابلویی. رفت موزه‏ی لوور خودش را بفروشد.

جوانی که آرزوهایش بر باد رفته بود، از اداره هواشناسی شکایت کرد.

خیلی خجالت کشیدم. همین روزها نمایشگاه می‏زنم بیایید تماشا.

وقتی پست بالاتری به او دادند، با چتر نجات سر کار رفت.

نویسنده‏ای آن‏قدر خودش را سانسور کرد تا ناپدید شد.

زندگی ( تلخی ) است به غایت شیرین و ( شیرینی ) است در غایت تلخی ، به همین دلیل فقط هوشیاران را به کام دل می رساند !

برای فردا نه خوشبختی اغنیا تضمین شده و نه بدبختی فقرا ، زندگی در گردش زمان تحول می یابد .

مرگ کسی را خبر نمی کند ولی مرگ دیگران مخبر مرگ ماست .

مرگ بعضی انسانها را زنده تر می کند !

اگر حیوان دوپا نبود ، بقیه حیوانات احساس امنیت بیشتری می کردند .

عقلش آنقدر بزرگ بود ، که هیچ کلاهی به راحتی سرش نمی رفت .

اگر فشار نبود ، کسی نمی توانست از زغال الماس بسازد .

آخرین ایستگاه زندگی مرگ است .
وقتی چراغ خیالات روشن است یخ زندگی آب می شود. چراغها را خاموش نمی کنم اما لامپ کم مصرف زده ام
به اندازه هشت ماه می ترسیدم به اندازه چهار هفته خسته بودم و به اندازه دو روز کار داشتم مهم نیست به اندازه یک ساعت خوشحالم
حواسم را باد خیال برده است و کاغذهایم را باد پنکه
قلم اما محکم در دستم نشسته است از این بادها نمی لرزد
دارم یاد می گیرم که بعضی از خاطرات را تا کنم و در جیب کتم بگذارم اما کتی ندارم

تیر شهاب تار سیاه موی شب را سفید می کند .

از سوراخ سقف پشه بندم پشه چکه می کند .
هر درخت پیر صندلی جوانی می تواند باشد .
پرندگان روی سکوت شکوفه های بهاری گلدوزی صوتی می کنند
عاقبت بهار در زیر بهمن گلهای پرپر شده مدفون می شود .
پرنده در دستگاه پر شکوفه بهاری غرق نغمه سرای است .
نمی توانستم دستی را که گل می چیند به گرمی بفشارم .
هر کس صدای پای خودش را می شنود .
خوشبختانه تبعیض نژادی نتوانسته است دامن گلهای رنگارنگ بهاری را آلوده کند .
درخت غرق شکوفه هم نمی تواند فرا رسیدن بهار را به آدم بدبین بشارت دهد.
عاشق باغبانی هستم که بیشتر از نوبهاران نگران شیشه شکسته گلخانه است .
درخت بهاری نادیدنی های درخت پاییزی را دیدنی می کند .
تصویر درخت بهاری آب را شکوفه باران می کند .
نسیم بهاری سرشار از صدای شکفتن شکوفه هاست .
شکوفه های بهاری آرزوهای برباد رفته پائیز است .
بهار با سرعت باد پائیزی می گذرد .
همزمان با پرپر شدن گل ، اشک روی پرنده می ریزد .
به وسیله قطره باران تبخیر شده برای خورشید پیام می فرستم .
تصویر روشنایی را در چشم شب زنده دار ستاره می بینم .
قله ای که زیاد از کوه بالا برود دیده نمی شود .
قله ای که از کوه بالا نرود بر فراز نمی نشیند .
در جایی که همه می لنگند ، همه بر فردی که نمی لنگد می خندند.
دشمنی که کلام شیرین بر لب دارد ، شمشیرش خیلی تیزتر است .
خالی ترین ظرفها بلندترین صدا ها را می دهد .
خدا اشک را آفرید تا آتش درونی را خاموش کند .
درخواست ها ، گرم و تشکرات سردند .
جهنم واقعی وجدان معذب است .
از وقتی که خودش را به موش مردگی زده بود ، از دست گربه ها امان نداشت .
کسی که در خانه شیشه ای زندگی می کند نباید سنگ بیندازد



بهترین فاروم و سایت ایرانی برای گفتگوی جوانان