سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرامگاه عشق - مطلبکده ی پرستوهای عاشق


Search Engine Optimization PersianYahoo Top Sites

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
105235

:: بازدید امروز ::
1

:: موضوعات وبلاگ ::


:: لینک به وبلاگ ::

آرامگاه عشق - مطلبکده ی پرستوهای عاشق

:: دوستان من ::








مقالات و تحقیقات مجید زواری
به توهیچ ربطی نداره
دهکده ی دوستی
کیمیای هنر
عاشقا بیان تو (وبلاگ درد تنها)
خفن حسام (پسر تنها)
وبلاگ امیر
بدون عنوان ((وبلاگ داداش عماد گلم ))
(دل به رویاها بسپار)
از شبانه تا ....غریبانه
کدامین واژه را فریاد باید کرد
سایت بهترین موزیکها و مطالب آموزنده
دلهای بیقرار
بی تو هرگز با تو شاید ...
تبسم کلمات
صدای پای آب
مرد مردادی (داداش محسن )
برنامه های نوکیا (( داداش رامین ))
قاریان خاموش گریه های من
وبلاگ داداش محسن عزیزم
بیقرار گل سرخ (خواهر نازم)

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ


:: مطالب بایگانی شده ::

مخزن نوشته ها
دلنوشته ها
دلنوشته های آبان85
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385

84/9/10 :: 6:16 عصر


 

با یک اشاره تو رود می شوم ؛ با یک لبخند تو بدرود می شوم


روبرویم بنشین و با من بگو از کدام ستره به زمین افتاده ای ! با من بگو چه کسی مردگان را سبکبار میکند ! با من بگو چه وقت نگاه های ما معما می شود ! با من بگو چه وقت اداهای ما از عشق و دریا می انبارد
بگو کدام باد سرکش ، خلوت ترد برگ ها را می آشوبد ؟ کدام طوفان خواب خانه ها را می شکند ؟

کدام خشکسالی  ؛ سبزینه ها را به دست فراموشی م سپارد ؟ کدام دهان ، واژه های آفتابی را از رونق می اندازد ؟
با من بگو چرا خاطره ها به تو نمی رسد ؟

چرا همیشه ساکن عکس های قدیمی ام ؟ چرا عصر ها بی سبب می گریم ؟ با من بگو سهم من از هر دو عالم چیست ؟
آیا در روز پرسش به خاطر سرودن لبخند تو ، مرا به بهشت راهی هست ؟
آیا کوله بارم  که پر از پنجر ه و رودخانه است به یاریم خواهد شتافت ؟ آیا تو در آن هیاهوی ناگزیر نیم نگاهی به دست های کدر من خواهی داشت ؟
    آیا بی تو کسی دلم را به رسمیت خواهد شناخت ؟
هر گاه روزها یخ می بندند ، هرگاه که خیابانها چون سرنوشت من تاریک می شوند ، هرگاه که ساعتهای دیواری هذیان میگویند ،هرگاه سرودی برای خواندن ندارم یاد تو به فریادم می رسد
بگذار فارغ از دیروز و فردا بر دامنه غم تو کلبه ای از چوب و اشک بسازم  ، بگذرا شعرهایم را در دستمالی سپید بپیچم و به تو تقدیم کنم
چه سخت است بی تو در بیابان آواره مردن ! چه سخت است در حاشیه آسمان غروب غرق شدن ! چه سخت است نام تو را گم کردن
چه سخت است جدایی از تو ! ای آئینه دل انگیز ترین حسرتها
ای آفریدگار حرفهای شیرین ؛ ای دوست عزیز و دیرینه

 

بهترین فاروم و سایت ایرانی برای گفتگوی جوانان